اهمیت بالایی برخوردار است که لوسین گلدمن در پرورش و رشد آن تاثیر زیادی داشت.خاستگاه ساختگرایی تکوینی این فرضیه است که هر رفتار انسانی، کوششی است برای دادن پاسخی معنادار به وضعیتی خاص، و از همین رهگذر، گرایش به آن دارد تا تعادلی میان فاعل عمل و موضوعی که عمل به آن مربوط میشود، یعنی جهان پیرامون آدمی، برقرار کند. تعادلی که خصلتی گذرا و ناپایدار دارد، زیرا هرگونه تعادل میان ساختارهای ذهنی فاعل عمل و جهان بیرونی به وضعیتی میانجامد که در درون آن، رفتار انسان جهان را دگرگون میکند و این دگرگونی نیز تعادل قدیمی را بر هم میزند و گرایش به برقراری تعادل جدیدی را که به نوبهی خود بعدها پشت سر گذاشته خواهد شد، ایجاد میکند(جلال،1388.).
میخائیل باختین(۱۸۹۵_ ۱۹۷۵) آثار گستردهای دارد که نمیتوان آنها را به جامعهشناسی صرف تقلیل داد. دیدگاه وی مکمل لوکاچ است و ترکیب آنها پیشرفتی مهم در تکامل جامعهشناسی رمان است. در نگرش باختین به جامعهشناسی ادبیات، بخش ساختار چند آوایی رمان بسیار مهم میباشد. تفسیر باختین از رمانهای داستایفسکی این است که چند آوایی این رمانها، سرچشمهی کارناوالی دارند و این برای جامعهشناسی ادبیات بسیار مهم است. کارناوال در نظر وی نوعی خردهفرهنگ انتقادی است که آیینها و آداب آن، اخلاق و هنجارهای رایج را به پرسش میگیرند.
3-4-2 جامعهشناسی ادبیات در ایران:
در سرزمین ادبپرور ایران، قبل از آن که نسیم بهشتی این رشتهی حیات بخش و روشنگر وزیدن بگیرد و ما را از خواب سنگین بی خبری بیدار کند، هوشمندانی وجود داشتهاند که وزش آن را حس کردهاند و زمینهی کار را کاویده اند و با همت شخصی برای نمایاندن اجتماعیات در وادی ادبیات به راه افتادهاند. تاریخ را در قصهها، رنج را در شعرها، زندگی رادر متلها و مثلها، سیاست و کیاست را در لابه لای خطوط ادیبانهی خود گفتهاند. عشق و کینه، خوشی و ناخوشی، حمله و دفاع، شکست و پیروزی، قهر و آشتی مردم ما را به رشتهی تحریر کشیدهاند و از ادبیات آینهی تمام قدی از زندگی ما، تاریخ و فرهنگ و جامعه و خانواده و شخصیت و خلاصه اجتماعیات ما به دست داده اند(اسکارپیت، 1374: 3).
“اجتماعیات در ادبیات ایران” به طور عمده به تلاش جامعهشناسان و نیز ادبیان علاقمند به مسائل اجتماعی، در بارهی فهم عناصر اجتماعی در ادبیات ایران، و به ویژه شعر و متنهای ادبی مربوط میشود. این درس از سال 1348در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نخست توسط دکتر غلامخسین صدیقی تدریس میشده است(جوادی یگانه، مقاله: تحشیهای بر جامعهشناسی ادبیات).
استاد فقید دکتر صدیقی در واقع بنیانگذار جامعهشناسی در دانشگاه تهران بودند و نخستین کتاب منظم جامعهشناسی دربارهی ادبیات با عنوان «اجتماعیات در ادبیات فارسی» توسط ایشان نوشته شد(سلیم، 1377: 11). سپس مباحث جامعهشناسی هنر و ادبیات توسط امیرحسین آریانپوردر سال 1341 دردانشگاه تهران مطرح شده، وحاصل این سخنرانیها در اثری تحت عنوان جامعهشناسی هنر منتشر شد و بعدازآن، جمشید مصباحیپور، باکتاب واقعیت اجتماعی و جهان داستان به رشد این رشتهی پژوهشی کمک کرد. ایشان با تسلطی که بر مباحث نظری و تئوریک جامعهشناسی ادبیات دارند، نمونهی اعلای این شیوهی پژوهشی را دربارهی رمان فارسی ارائه میدهند»( پناه علی، 1392: 20، افشاری، 1389: 16).
اجتماعیات در ادبیات را میتوان در دوگستردهی بنیادی بررسی کرد:
1- بازنمود اجتماع و مسائل اجتماعی در آثار ادبی
2- تاثیر آثار ادبی بر وقایع و تحولات اجتماعی که به ویژه از دوران مشروطه به بعد اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
ادبیات سیاسی دورهی مشروطه، از نمونههای خوبی است که ورود ادبیات به عرصهی اجتماع و تاثیرگذاری بر وقایع اجتماعی را نشان میدهد.
یکی از بهترین منابع اجتماعیات در ادبیات فارسی، نوشتهی دکتر روحالامینی(1375. تهران: آگه) است که با استفاده از درسهای دکتر غلامحسین صدیقی با نام “اجتماعیات در ادب فارسی” نوشته شده است.
دکتر روحالامینی معتقد است:”جامعهشناسی ادبیات، جامعهشناسی متن ادبی است اما پیدا کردن مسائل اجتماعی در آثار، «اجتماعیات در ادبیات است». ما آنچنان محو ادبیات غرب شدهایم که ادبیات کلاسیک خودمان را فراموش کرده ایم”(روزنامه ایران، ا تیر 1381).
3-4-3 شاخههای جامعهشناسی ادبیات
جامعهشناسی ادبیات سه جزء لاینفک کتاب، اثر ادبی و خواندن دارد که هر کدام به طور تخصصی در شاخههای جامعهشناسی کتاب، جامعهشناسی آفرینش ادبی و جامعهشناسی خواندن، مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد.
الف.جامعهشناسی کتاب
در حوزه جامعهشناسی کتاب، به شیوه تولید و توزیع کتاب میپردازند و این که چرا کتابی در دوره ای پرفروشتر از دوران دیگر است؟ چرا کتاب خاصی را گروه معینی میخوانند؟ چرا بعضی کتابها با وجود داشتن ارزش ادبی و هنری، مخاطب خود را پیدا نمیکند.
ب.جامعهشناسی خواندن
امروزه یکی از وجوه قابل توجه و بسیار مهم و پیچیده در حوزهی جامعهشناسی ادبیات، “خوانش متن” است. “خواندن” در واقع مکالمهای بین متن و فرامتن است. از دیدگاه “جامعهشناسی خواندن” همان قدر که کار نویسنده و آفرینش هنری و ادبی او، کاری خلاق است، خوانش از سوی خواننده نیز به همان میزان به خلاقیت نیاز دارد. فرآیند خوانش پروسهای فعال بین متن و ذهن خواننده اس
ت
یعنی ارتباط تنگاتنگ بین تولید و دریافت اثر.
جامعهشناسی خواندن میخواهد دریابدکه چرا خوانندگان از یک اثر واحد برداشتهای متفاوتی دارند؟ چرا از یک اثر ادبی در دورههای مختلف برداشتهای متفاوتی میشود؟ چه رابطهای بین ساختار و متن و برداشت خواننده میتواند وجود داشته باشد. اثر ادبی ساختاری واحد ندارد و خوانش آن تنها محدود به دریافت پیام متن نمیشود. خوانش متن به معنای توانایی رمزگشایی و رمزخوانی از جانب فرامتن است. ذهن خواننده منفعل نیست و با توجه به پیشزمینههای ذهنی و جهان بینی و آرزوها و انتظاراتش با متن برخورد میکند. ژاک دریدا خواندن را نوعی ساختشکنی میداند و رولان بارت با تئوری مرگ مؤلف خود در واقع خواننده را به عنوان یک نیروی خلاق دوباره احیاء کرد، که نه تنها قدرت دخل و تصرف در متن را دارد، بلکه گاه جای مؤلف را هم اشغال میکند (تیموری آسف چی، 1393).
ج.جامعهشناسی آفرینش اثر ادبی:
یکی از موضوعاتی که در آفرینش ادبی به آن پرداخته میشود، تحلیل رابطه صورت و محتوا است. اریش کوهلر آفرینش ادبی را وحدت جداییناپذیر صورت و محتوا میداند و انطباق کامل صورت و محتوا را معیاری برای اثر هنری میشمارد.
جامعهشناسی آفرینش ادبی به نویسنده برمیگردد و حوزه فعالیت خود را بر روی اندیشه و زبان متمرکز میکند و رابطهی بسیار نزدیک با واقعیت اجتماعی دارد(تیموری آسفچی،1393).
3-4-4 مصرفکنندگان ادبیات در جامعه:
اصولاً در هر دورهای آن گروهی که حامی شعر و ادب بودهاند جهت و راستای حرکت شاعر را و نویسنده را تعیین میکردهاند. شاعران و نویسندگان جز معدودی، وابستهی درگاه بزرگان بودهاند و این وابستگی تنها وقتی از میان رفت که جامعه تغییر کرد. دربارها مرکزیت خود را به عنوان مراکز علم و ادب از دست دادند، فرقهها و گروههای مذهبی، صوفیان و عارفان و امثال آن پدیدار شدند و قلم که از وابستگی دربار رها شده بود در خدمت افکارها و اندیشههای فرقهای و گروهی افتاد و بازاری دیگر یافت. با اختراع چاپ و تولید انبوه کتاب، جماعت کتابخوان پیدا شد و نویسنده توانست متاع خود را بفروشد(ل.شوکینگ، 1373: 7- 6).
اسکارپیت جامعهشناسی ادبیات را مطالعهی تولید، توزیع و مصرف ادبیات میداند. در این تعریف سه اصل مطرح میگردد: تولید ادبی، توزیع ادبی و بالاخره، مصرف ادبی
تولید ادبی کار نویسنده است و او با توجه به عواملی از جمله پایگاه اجتماعی، جنسیت، جهان بینی و … دست به تولید ادبی میزند، تولیدی که گاه منطقهای، گاه قومی و گاه جهانی میباشد؛ تولیدی که گاه مصرف دارد و گاه ندارد.
توزیع ادبی را ناشر و مراکز پخش به عهده دارند؛ ناشر به واقع پل و محملی بین نویسنده و خواننده به شمار میآید.
مصرف ادبی: مصرف همواره کار مردم است و در آن عواملی چون: پایگاه طبقاتی، شغل؛ سواد و …. نقش تعیین کنندهای را بازی میکند. این مردم هستند که میتوانند با توجه به یک اثر ادبی و مصرف آن، نویسنده اثر را مشهور کرده و ناشر را به اهدافش برسانند.
3-5 ادبیات کودک و نوجوان
3-5-1 تعریف ادبیات کودک و نوجوان
ادبیات عبارت است از چگونگی تعبیر و بیان احساسات، عواطف و افكار به وسیله كلمات در اشكال و صورتهای گوناگون. در تعریف ادبیات كودكان میتوان گفت: مجموعه نوشتهها، سرودهها و گفتارهایی است كه از طرف بزرگسالان جامعه برای استفاده کودکان فراهم میآید، یا کودکان خود خالق آن هستند.
همچنین، ادبیات کودک و نوجوان به نوشتهها و سرودههای ادبی ویژهي کودکان و نوجوانان گفته میشود که هم شامل بخشی از فرهنگ شفاهی عامه، مانند لالائیها، مثلها، قصهها است و هم داستانها و نمایشنامهها و اشعار و نیز نوشتههایی در زمینهي دین، دانش اجتماعی، علم و کاربردهای آن، هنر و سرگرمی.
3-5-2 تأثیر قصه در کودکان
داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. از طریق قصهها و داستانهای خوب، کودک به بسیاری از ارزشهای اخلاقی پی میبرد. پایداری، شجاعت، نوع دوستی، امیدواری، آزادگی، جوانمردی، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزشهایی هستند که هستهی مرکزی بسیاری از قصهها و داستانها را تشکیل میدهند. از طرف دیگر، ازعمده تأثیرات قصه میتوان گفت زمانی که اندیشمندان یک جامعه آن را در معرض زوال یا تغییر مییابند، برای حفظ ارزیابیهایی که بدان پایبندند، به آفرینش اثری دست میزنند که علاوه بر ثبت ویژگیهای اجتماع و فرهنگ خویش آن را آموزش نیز میدهند تا آن ارزشها از انحراف و نابودی مصون بماند.
3-5-3 ویژگیهای ادبیات کودک و نوجوان
از مهمترین ویژگیهای ادبیات کودک و نوجوان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- با زبان و بیان، توانایی درک و زبان نوشتاری، تخیل و تجربههای کودکان و نوجوانان متناسب است.
2- به رشد و پرورش شخصیت خواننده کمک میکند.
3- اهمیت تصویر را برای کودک و نوجوان برابر با اهمیت نوشته میداند و همواره بخشی از پیام را با تصویر بیان میکند(انوشه، 1376، جلد2: 59).
کتابهای کودکان علاوه بر وسیلهی تأثرات نویسندگان و نقشی که این نویسندگان در خلق و یا احیای فرهنگ و سنتهای مردم خود دارند، در زندگی کودکان نیز نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. آشنا کردن کودکان با خالق جهان هستی و این که این جهان پیرامون ما پدیدآورندهای دارد و آفرینش هدفدار است، نقشی که کتاب به عنوان مهمترین
ابزار آموزشی در زبانآموزی کودک دارد، نشان دادن ارزش و کرامت انسان به کودک، ایجاد و تقویت نیروی اعتماد به نفس از جمله آثار کتاب بر زندگی کودک است، اما یکی از مهمترین این آثار آشنا نمودن کودک با فرهنگ ملی و محلی خود و توانا ساختن او در ایجاد ارتباط با جوامع و دنیاهای کودکان دیگر است.
3-5-4 ادبیات کودک و نوجوان در ایران
ایرانیان از قدیم به امر تربیت کودک توجه ویژهای قایل بودهاند و آنرا یکی از وظایف مهم والدین میدانستهاند، بهطوری که کمتر نوشته ادبی را میتوان یافت که به تربیت کودک و ضرورت آن اشاره نکرده باشد اما در تمام آن آثارکودک، کوچک شده بزرگسالان پنداشته شده، و به آینده کودک بیش از حال او توجه شده است؛ به همین سبب ادبیات کودکان به معنا و مفهومی که ما امروز از آن داریم در ایران کاملا تازگی دارد و شاید تاریخ آن به ربع قرن بیشتر تجاوز نکند.
نخستین فرهنگنامهي کودکان و نوجوانان به نام «نصابالصبیان» توسط ابونصر فراهی در قرن هفتم تدوین شد. فراهی با توجه به حافظهي نیرومند کودکان و دلبستگی آنان به شعر، واژههایي را در شعرهای نصابالصبیان گردآورد تا کودکان با ازبر کردن آن اشعار، واژههای عربی هر شعر را به یاد بسپارند. وی